کد مطلب:275861 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:298

فایده و اثر
بد نیست اندكی از فایده و اثر سخت بگوییم: میزان ارزش كارها، نیت و قصدی است كه انسان دارد. اصل الاعمال بالنیات [1] از نظر ایدئولوژی اسلامی تردید ناپذیر است. اصل مذكور این موضوع را در بردارد، كه فایده و اثر در خود نیت و قصد است. و اگر كوششی بوده همراه با نیتی درست، آن كوشش مفید و مثمر است، اگر چه در خارج هیچ اثری ظاهری بر جای نگذارد. بنابر این اصل، پیروزی، همه جا و همه وقت هست. مرز شكست و پیروزی، نخست در درون آدمی تعیین می گردد، سپس در برون. مشكل این اندیشه كه كارها بی ثمر است و بیهوده، كناره گرفتن از هر كار و خدمتی است در راه فرد و در راه خلق. این اندیشه اگر به درون فرد راه یافت، او را بیكاره و پژمرده می كند، و اگر به درون اجتماع، آن جامعه را دچار ركود و سستی می نماید. در این صورت، مرگ حتمی انسانیتها و فضیلتها فرا می رسد.



[ صفحه 119]



اسلام می گوید، شما كه از این بیمناكید كه كوششهایتان بیهوده و بی نتیجه باشد، اگر نیت درست داشته باشید، كارتان رنگ بقا و جاودانگی خواهد گرفت، و مثمر و مفید خواهد بود. پس چشم به نتیجه ای آنی نداشته باشید، و از توده مردم امید هر گونه قدرشناسی را قطع كنید، تا اگر روزی آنان را ناسپاس دیدید نرنجید، و بر آنان خشم نگیرید، و همراهان را تنها نگذارید. فضیلت دوست باشید. برای ذات حقیقت به كوشش تن در دهید، و اثر و نتیجه را در جای دیگر بجویید.

قرآن كریم:

ای (پیامبر) بگوی: من یك موعظه بیشتر ندارم: برای خدا به پا می خیزید! با دیگری، و تنها [2] ... پس هدف به پاخاستن برای خدا و دین او و اشاعه عدالت و زنده نگهداشتن حماسه انسانیت است، تا روزی كه همه نوامیس، پیراسته از هر تحریفی، به كوشش مردان حق (كه شما می توانید از آنان باشید و در صف آنان) به ابدیت و خداوند برسند. بنابر این، دین از هر عاملی محركتر است، اگر درست فهمیده شود. زیرا بر مبانی دین، انسان در هیچ اقدامی زیان ندیده است. و به راستی، اگر پیامبران و دیگر مصلحان به امید اجر و مزدی بودند، كارهایشان نتیجه ای واژگونه داشت، بلكه



[ صفحه 120]



نمی توانستند هیچ گامی بردارند، زیرا پاداش خلق را دیده اند كه چگونه بوده است. لیكن آنان هدف را در جای دیگر می جستند، و پاداش را از كسی دیگر می خواستند. نزد آنان، آن همه فداكاریها تكلیف بود، مفید بود و نتیجه درست، اگر چه در نظر بیشتر مردم بیهوده و لغو جلوه می كرد، زیرا آنان به گفته تاگور به سوی دیگری چشم داشتند، جز آن سوی كه نوع مردم بدان می نگرند. [3] از همین رو بود كه ناسپاسی مردم و شكستهای ظاهری، آنان را از كار باز نمی داشت، و خشمگین نمی كرد. و در راه، از كمی یار و یاور نمی هراسیدند. گفته های علی (ع) را به یاد بیاورید: در راهی كه بدان رهنمون شده اید (راه حق) از اینكه همرهان اندكند مهراسید. [4] . و در كار نیك، چون كسی سپاست نداشت، بی رغبت مشو! [5] كه این است راه مردان راه، و این بوده است، چنانكه گفته اند: همیشه ایجاد یك انقلاب آسان است، چیزی كه مشكل است ادامه آن است. و این است طرز تفكر اسلامی. و با این طرز تفكر - چنانكه گفتیم - یاس مفهوم ندارد. و در پایان راه و سرانجام همه كارها، اگر درها همه بسته شد، و كژی و نامردمی بدان پایه رسید كه امید هر گونه بهروزی و بهزیستی از زندگی انسان بریده گشت، و انتظار سپیده ای در پایان این شب دراز نماند، باز نمی توان نومید شد و آینده را به گذشته قیاس كرد، زیرا طبق نویدهای



[ صفحه 121]



مسلم مذهبی، فردا را داریم و فرداها را، فردای آزادی، فردای پر از عدل و داد، فردای پیروزی انسان بر اهریمنان، فردای پیروزی فضیلتها بر رذیلتها. با این فردای امیدزا، كانون زندگی امروز را گرم می كنیم، و مشعل امید را اكنون در درون می افروزیم، تا اندك اندك در برون نیز افروخته شود. و تا پژمرده نباشیم و تا حسرتناك نگوییم: ستارگان در آسمانند. ولی دریغا كه چراغ كوچكم را، در خانه نیفروخته ام. [6] كم كم، به موضوع رساله رسیدیم، و آن، اثر دعوت به امام غائب و انتظار فرج است برای جامعه فعلی و زندگی كنونی ما. طبق بشارات مسلم اسلامی، از آینده نمی توان مایوس شد. و محكومیت كنونی حق و انسانیت را نمی توان محكومیت دایمی دانست، و فردا و فرداها را به سان گذشته ها پنداشت. چنین یاسی در اجتماعات ما نباید وجود پیدا كند، زیرا ما در انتظار حكومت حق و عدالتیم و پیروزی صلاح و عباد صالح بر فساد و عباد ناصالح. و چون ظهور امام غائب (ع) مساوی است با پیروزی عدل و داد در سراسر گیتی، پس از آن كه ظلم و جور پیروزی یافته باشد، در همان حال و زمانی كه



[ صفحه 122]



انسان فاسدترین و ناانسانیترین روزگار را می گذراند و در پنجه اهریمنان گرفتار شده است، امیدش باید فزونتر باشد و انتظارش برای نجات و غلبه حق و عدالت بیشتر. و باید یقین داشته باشد كه در جهان روشناییهایی وجود دارد كه در عمیقترین ظلمات نهان است.

امام علی (ع):

چون سختی به نهایت رسد، آسایش پدید آید، و چون حلقه های زنجیر گرفتاری سخت تنگ گردد، راحتی رخ نماید. [7] بر این اصل، آنچه را كه برای دیگران مایه نومیدی و شكست است، باید برای پیروان این مكتب، امیدزا باشد. و هر چه بدبختی فزونی یافت خوشبختی را نزدیكتر بدانند. به ما نوید داده اند كه هر آن، احتمال فرج هست. وقت خاصی هم برای آن تعیین نشده است. پس آن روزگار نهایی فساد كه از نظر نوع مردم، روزگار اوج یاس و ستم و ناامیدی است، از نظر مكتب ما، روزگار اوج امید به فرج و فرا رسیدن فردای بهتر است. در پایان این فصل، این موضوع را باید تذكر دهیم كه این همه تلاشها برای برافروختن شعله امید و پدید آوردن حس خوش بینی و طرد یاس و بدبینی برای چیست؟ چرا این همه



[ صفحه 123]



كوشش شده است تا چهره زندگی را زیبا جلوه دهند، و چهره دردناك آن را علاج پذیر بدانند، و چرا؟ و چرا؟ برای اینكه هنگامی در جهان زندگی می كنیم كه آن را دوست بداریم [8] برای زیستن در این جهان، خوش بینی و امید شرط لازم است. یاس و بدبینی، نظام زندگی ر از هم می پاشد و آثار زهر آگینی برای بشر به بار می آورد. اگر روح نفرت از زندگی در اجتماعات رسوخ كند، همه حیثیتهای انسانی بر باد می رود. اخلاق زایل می گردد. فضیلتها كشته می شود. نشاط كار و كوشش و ابتكار، از جامعه رخت بر می بندد. شرایط لازم برای تامین سلامتی جسمی، فكری و اخلاقی... بدون وجود این شرایط، امر تولید، كه سرچشمه پیدایش ثروتهای مادی است، نمی تواند به نحو موثری انجام شود... از نظر اهمیت، بعد از این شرایط، سه شرط دیگر برای توانایی وجود دارد، كه بسیار به هم مربوط بوده و عبارت است از: امید، آزادی و تنوع. از نظر بازده كار در سراسر تاریخ، ما به نتایج ناشی از رسوم بردگی و محدودیتهایی كه رعیت در قرون وسطی داشت، و انواع دیگر فشارها و شكنجه های سیاسی و غیر سیاسی بر می خوریم. [9] آزادی و امید نه تنها میل شخصی را برای انجام كار، بلكه توانایی او را نیز در انجام كار زیاد می كند.



[ صفحه 124]



علمای وظائف الاعضاء به ما می گویند كه انجام یك كار معین، اگر لذت آور باشد، انرژی كمتری از اعصاب مصرف می كند. همچنین نیروی ابتكار بدون وجود امید، كمتر به كار می افتد و [10] ... نیز با یاس و نومیدی، نوعدوستی و فلسفه خدمت به خلق از میان می رود، و جای خود را به خودپرستی می دهد. كوششها همه برای جلب منافع و لذایذ شخصی صرف می شود، گر چه به زیان دیگران باشد. و همه در اندیشه حفظ و نگاهداری خودند، اگر چه به نابودی دیگران بینجامد، زیرا هنگامی كه امید به زندگی بهتری نباشد، خدمت به نوع، از خود گذشتگی و فداكاری، تلاش برای روز بهتر و زندگی انسانیتر، چه سودی خواهد داشت؟ مگر نمی نگرید به آنان كه بر مركب مراد سوارند كه چه می كنند؟! پس بدبینی، بدی را پایدار می سازد و خوش بینی، خوبی را. دیگر از نتایج بد یاس از آینده، تن دادن به وضع موجود است، چون همه تلاشها برای فردای بهتر است. و اگر مسلم انگاشته شود كه فردای بهتری در پیش نیست، دیگر تلاشها مذبوحانه و بی ثمر جلوه می كند. اگر بر مغزها این اندیشه حكومت كرد كه راهی به خوشبختی و نجات نیست، و سنگلاخ زندگی هموار نمی شود، و همه راهها به بن بست می رسد، باید كنار رفت و دست بر دست گذاشت. چون



[ صفحه 125]



هر چیز، بی فایده و هر كاری بی ثمر و هر كوششی براه راه یافتن و راه بردن عقیم است، زیرا: آن كه می گوید از من كاری ساخته نیست می گریزد، و با گریز خود وضع موجود را استحكام می بخشد. آن كه می گوید امكان رستگاری نیست، خود و دیگران را از میدان می گریزاند، نتیجه آن كه نظام ستمگرانه مستقر ادامه می یابد [11] ... و این اندیشه خود بزرگترین فساد را در بردارد، و این خود تحكیم و تثبیت هر گونه زشتی و نادرستی است. آنان كه می خواهند انسان را از حركت بازدارند، این اندیشه را به او تزریق می كنند كه، همه راهها به بن بست می رسد، تا یاس مستولی گردد. دیده اید فردی كه دچار یاس می شود، همه چیز را كنار می گذارد، حتی وظایف فردی را و با دم سرد خود زندگی را سرد می كند، در صورتی كه این نومیدی و سرخوردگی، در فرد است و در یك راه و یك كار. اینك بسنجید اگر این حال به درون جامعه ای راه یابد، و به همه راهها و همه كارها سرایت كند! در این گونه اجتماع قهرا تكلیف و مسئولیت مفهوم ندارد، اجتماعی است ویرانه و سرخورده، پیوندها از هم گسسته و راه برای هر گونه سیاهی و پلیدی باز، هر كس سر به گریبان خود فرو برده، در كنار هم و از هم به دور، به ظاهر هماهنگی و



[ صفحه 126]



حالت گروهی و در واقع تنهایی و جدایی، و فقط یك تازیانه بس است كه آنان را به هر سوی بخواهد براند و در نتیجه سررشته داران كارها خوشحال باشند. از همه دردناكتر، اینكه در چنین اجتماعی آنچه هست گرایش به فساد و رذیلت است، چه هنگامی كه فرد از پدید - آوردن راستی و درستی سرخورده شد و نومیدروان گشت، احساس و خواسته ای در او كشته می شود، و ناگزیر احساس و نیازی دیگر جایش را می گیرد، حس ارضای بدلی به وجود می آید. انسانی كه بالفطره خوبیها و معنویتهایی را می جوید، اگر به آنها دست نیافت و امیدش از آینده نیز قطع شد و چنین پنداشت كه فردا هم، آن گونه می گذرد كه دیروز گذشت، خواسته هایش از سوی دیگر سر برمی آورد و آن نیازها در جای دیگر اشباع می شود، در فساد، در پناه بردن به مخدر، و لاابالی گری، و پا زدن به همه اصول زندگی. اینها حقایقی است تردید ناپذیر كه نمی توان انكار كرد. از این رو اگر آینده زندگی را بتوانیم زیبا و انسانی ترسیم كنیم، و مردم را نسبت به فردا خوشبین سازیم، شاید بتوانیم از این كامجوییهای بدلی خواسته های انسانی و گرایش به فساد پیش گیری كنیم. پس اینكه می گویند امید به زندگی بهتری در سایه حكومت حق و عدالت داشته باشید، نیروی محافظی



[ صفحه 127]



است برای انسان. نیرویی است كه او را از منجلاب فساد و تیره روزی خواهد رهانید. و آخرین بقایای شرف و انسانیت را زنده نگاه خواهد داشت، به امید اینكه روزی نو بیاید و زندگیی انسانگرا. پس امید، زادگاه همه خوبیهاست، و نومیدی ریشه هر بدی. هر سكون و ركودی نخست از یاس ریشه می گیرد، و هر جهش و جنبشی از سرچشمه امید سیراب می شود. به همین جهت راسل می گوید:... وظیفه ماست كه هر قدر ظلمت و غم و ماتم بر جهان مستولی شود، امید خود را زنده نگاه داریم و افكار خود را علی رغم بدبختیهای حال، متوجه آینده كنیم. آینده ای كه شاید بدبختیهای كنونی به منزله زه درد آن باشد [12] ... و نهرو می گوید: در دنیایی كه پر است از كشمكش و نفرت و خشونت، اعتقاد بستن به سرنوشت انسانی، ضروریتر از هر زمان دیگر است. هر گاه آینده ای كه ما برای آن كار می كنیم سرشار از امید برای بشریت باشد، نابسامانیهای دنیای كنونی چندان اهمیتی ندارد، و كار كردن برای آن آینده دارای حقانیت است. [13] اكنون دانسته شد كه امید به آینده و عقیده به انتظار،



[ صفحه 128]



اساسی ترین پایه است برای اجتماعات، و جامعه های ما نیز از پرتو همین عقیده نیرو می گیرد و پایدار است، و دیگران كه این موضوع را بررسی كرده اند اصالت و عظمت آن را تصدیق كرده اند. و همین امید و انتظار است كه در محیطهای تاریك ستمگری و بیدادها، معتقدین را پایدار و ثابت می دارد. هر مذهب و مسلكی كه امید در آن بیشتر باشد پایدارتر است و از شكستها و محرومیتها، دلسرد و شكسته خاطر و متوقف نمی گردد. و باعث حیات و بقا و پیشرفت اسلام همین عقیده است كه از روح امامت و پیروی از آن سرچشمه می گیرد. سر بقای شیعه و گسترش آن در میان دشمنهای داخلی و دشمنهای خارجی همین است... به این مطلب، محققین و دانشمندان خارجی كه عقاید و ادیان را بررسی و مقایسه كرده اند معترفند. [14] بنابر این باید كوشش كنیم تا هر چه بیشتر این عقیده را در ملت خود زنده و پایدار نگاه داریم (و حتی به ملتهای دیگر نیز سرایت دهیم)، زیرا كه پایداری و پایندگی ما در پرتو این عقیده است. این بخش را با این گفتار، خلاصه می كنیم: در مذاهب مختلف كه راهبر و راهنمای مردم



[ صفحه 129]



زمین به فوز و فلاح و سعادت و نجات است، وعده رجعتی از قبیل رجعت حسینی و ظهور امام غائب (ع) و بازگشت عیسی داده شده است. این وعده حكایت از یك نوع سلطه زشتی بر زیبایی و غلبه ناحق بر حق است، كه با رجعت منجی، ابطال و امحاء شده و مجددا تسلط نور بر ظلمت و غلبه راستی بر كژی تامین می گردد. این خوش بینی در پایان یك سلسله مرارتها و سختیها كه ناظر بر بدكاری و حاكی از بدبینی است قرار گرفته، و در واقع، نقطه آخرین تای تمت است كه به تلخیها و سوزها و ناكامیها و یاسها پایان می بخشد. تا حصول این آزادی دور و دراز، نباید دست بر دست گذاشته و ناراستی و كژی را گستاخ كرد كه بر راستی و درستی چیره شود، و دوران سلطه و حكومت پاكی را بر جهان خاتمه دهد. هر كسی در حدود ممكنات و توانایی خویشتن، مامور به ستیزه و مقابله در برابر ناپاكی است. [15] .



[ صفحه 131]




[1] سفينه البحار. ج 628:2: قال النبي (ص): انما الاعمال بالنيات و لكل امري ء ما نوي.

[2] قرآن كريم، سوره سبا 34 آيه 44.

[3] نيلوفر عشق:386: او كه حقيقت والا را در آن سوي زمان و مكان - در كمال آن - مي بيند. تنها براي او زندگي معنايي دارد.

[4] نهج البلاغه:640: لا تستوحشوا في طريق الهدي لقله اهله...

[5] نهج البلاغه:1169: لا يزهدنك في المعروف من لا يشكره لك.

[6] نيلوفر عشق:179.

[7] نهج البلاغه:1241: عند تناهي الشده تكون الفرجه، و عند تضايق حلق البلاء يكون الرخاء.

[8] نيلوفر عشق:200.

[9] اصول علم اقتصاد:261 و 266.

[10] اصول علم اقتصاد:261 و 266.

[11] نمايشنامه ننه دلاور:189.

[12] آينده بشريت از نظر مكتب ما:116.

[13] پيام - مجله يونسكو - شماره آبان ماه 1348.

[14] آينده بشريت از نظر مكتب ما:115.

[15] انديشه و هنر، شماره 8 - شهريور 1334، بحث خوش بيني و بدبيني.